- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه محرم
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه صفر
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه رجب
- سایت قرآنی تنـــــزیل
- سایت مقام معظم رهبری
- سایت آیت الله مکارم شیرازی
- سایت آیت الله نوری همدانی
- سایت آیت الله فاضل لنکرانی
- سایت آیت الله سیستانی
مدح و شهادت امام حسن مجتبی علیهالسلام
بایـد مـرا گـلــیـم مـسـیــر نـگـار کرد زیر قــدوم فــاطـمیات خاکـسار کرد مهـر تو را بـهـشـت بخـواهد نمیدهم در ماجــرای عشـق نباید قُــمار کرد فخرعلی و فاطمه بر تو عجیب نیست وقتی خــدا به داشـتـنـت افـتخار کرد هر چـنـد آفــریــده خـدا چهارده کریم اما یکی از آن همه را سفره دار کرد ما را پــیــاده کــرد سر ســفــرۀ شـما این کشتی حسین که ما را سوار کرد خشمت نیاز نیست درآنجا که میشود با قاسم تو قـافــله را تـار و مار کرد ارزان تو را فروخت به حرف معاویه زهری به کام تشنه تو روزه دار کرد زهری که میشکافت دل سنگ خاره را در حیرتم که با جگـر تو چـکار کرد زهرا شنیده بود تـنـت تیــر میخورد تـابــوت را برای همین با جدار کرد
: امتیاز
|
شهادت امام حسن مجتبی علیهالسلام
چشمی که در مصیـبـت تان تر نمی شود شـایـسـتـه شـفــاعت حــیــدر نمی شود چشم همیشه ابــریتان یک دلیــل داشت هر مـاتـمی که مـاتـم مــادر نـمی شود یک عمر خون دل بخورد هم کسی دگر والله از تو پـــاره جـگر تـر نـمی شـود یک چیزخواستی تو از این قوم پر فریب گـفـتــنـد نـه کـنــار پـیـمـبـر نـمی شود گل کرد بر جـنـازۀ تو زخـم سرخ تـیـر هرگز گــلـی شـبـیه تو پـرپر نمی شود پر شـد مـدیــنـه از تب داغ غـمـت ولی با کــربــلا و کــوفـه بـرابـر نمی شود دیگـر تـمـام قــامت زیـنب خـمـیـده بود از بسکه روی نیـزه سر لاله دیده بود
: امتیاز
|
زبانحال امام حسن مجتبی علیهالسلام قبل از شهادت
زینب بیاور آخــرین رخـت کفن را تا که کـفـن پـوشم تن سبـز حسن را خالى است جاى مادرم تا که ببوسد لبهاى ســرخ یوسف گــل پیرهن را قبل از سفر تا کربلا غارت نمودند با تــیـرهاى پُر ز کینه هستِ من را عبــاس را گویید تا بـیــرون بـیارد آن تیرها که دوخـتـه تابوت و تن را بیرون کشیدم تیر از پهلویش اى واى کـردم زیــارت گـوئـیا اُمّ الحـسن را پیـراهن خود را ز خـون او بشویید حرفى از این تشییع با زینب نگویید
: امتیاز
|
شهادت امام حسن مجتبی علیهالسلام
گل کـرده در زمین، کَـرَم آسـمانی ات آغــوش باز می رسد از مهـربانی ات دارد مــرا شبـیـه خودت پـیـر می کـند جان برده از تـمام تـنم نیمه جانی ات یوسف تـرین سـلالـۀ تـنهـا تر از هـمه سبــزی رسیده تا به لب ارغـوانی ات این گرد پیری از اثر داغ کوچه است بر موی تو نشسته ز فصل جوانی ات بــایــد که گـفـت هیئـت سـیّار مـادری خرج عـزا شدی و خدای تو بانی ات زهر از حرارت جگـرت آب می شود می گـرید از شرار غــم نـاگهـانی ات زینب به پای تشت تو از دست میرود رو می شود جـراحت زخـم نهانی ات آقای زهر خورده چه شد تیر خورده ای؟ چیزی نمانده از بـدن اسـتخــوانی ات
: امتیاز
|
شهادت امام حسن مجتبی علیهالسلام
همرنگ پـائـيزى ولى فـصـل بهـارى سبــزينه پــوش خطه زرين تــبارى جود وكرم بيرون منزل صف گرفتند در كيسه آيا نان و خـرمايى ندارى؟ در گــرمدشت طعـنه ها دل را نـيـاور من كه نمى بينم در اينجا سايه سارى از خاطرات سرد و يخـبـندان ديـروز امروز مانده جسم داغ و تب مدارى بر زخمهــايى كه درون سينه تـوست هرشب سحر با اشك مرهم می گذارى يك كـربلا روضه به روى شـانه خود توى گلو هم خيمه اى از بغض دارى دستم دخـيــل آن ضــريــح خـاكى تـو شايد خـبـر از گـمشده مـرقــد بيارى وقت زيـارت شد چـرا بـاران گـرفـته خيس است چشم آسمان انگار، آرى من نــذر كردم بعد از آنى كه بـمـيرم مخفى شود قـبـرم به رسـم يادگـارى
: امتیاز
|
شهادت امام حسن مجتبی علیهالسلام
خــدا به طالـع تان مُهــر پـادشاهـي زد به سـيـنۀ احـدی دست رد نخواهی زد در آسمان سخاوت يگـانـه خـورشيدی تمــام زنــدگی ات را سه بار بخشيـدی گدا ز كوی تو هرگـز نـرفته ناراضی عزيز فاطمه! از بسكه دست و دل بازی مدينه شاهد حــرفم : فــقــير سـرگشته هميشه دست پُر از محضر تو برگشته به لطف خنده تان شام غم سحـر گردد نشــد كه ســائــل تان نا اميــد بـرگردد خــدا بـه شـهـد لـبـت مـزۀ رطـب داده كـــريـم آل محــمــد تــو را لـقـب داده تبــسـم نمـكيـن ت چـقـدر شيـرين است دوای درد يتيم و فقير و مسكين است خوشا به حال گدايی كه چون شما دارد در اين حـرم چــقـدر او بـرو بيا دارد به هر مسافر بی ســر پنــاه جــا دادی به دست عاطفه حتی به سگ غذا دادی گره گشايی ات ازكار خَلق،ارث علي است مقام اولی جود و بخـششت ازلی است به حج خانۀ دلـبر چه ســاده می رفـتی همه ســواره ولی تو، پــيـاده می رفتی شما ز بسكه كريم و گره گـشــا بـودی دل كــويــر به فــكــر پــيـاده ها بـودی امــام رأفــت دوران بــي مــرامی هــا نشـسته ای سر يك سفـره با جـذامی ها خيــال كن كه منــم يك جــذامی ام آقـا نــيــازمـنـد نــگــاه و ســلامــی ام آقــا چقدر مـثل عـلـی از زمـانـه رنجـيـدی سلام داده، جــواب ســلام نـشــنـيــدی امام بــرهـۀ تــزويــرهــای بـسـيـاری به وقت رفتن مسجد، زره به تن داری كريــم شهـر مــديــنـه غــريب افـتـادم به جان مادرت آقـا، بـرس به فــريـادم قسم به حُرمت اين ماه حق نگاهی كن به دست خالی اين مستحق نگاهی كن بگيــر دست مـرا، دست بـستــه ام آقــا ضرر زدم به خودم، ورشكـسـته ام آقا دل از حساب قـنوت تو سود می گـيرد دعاي دست رحيمت چه زود ميگيرد! براي مــدح تو گــويند شعر احسـاسی به واژه هاي «در» و«ميخ» و«كوچه» حساسی چه شد غرور تو آقا شكست در كوچه بگير دست مرا با خــودت ببـر كوچه چه شد كه بغض گلوگير گوشه گيرت كرد كدام حادثه اين گونه زود پــيرت كرد چگونه اين همه غم در دل شما جا شد بگو كه عاقبت آن گوشواره پـيدا شد؟
: امتیاز
|
شهادت امام حسن مجتبی علیهالسلام
جــانــم فــدای لــحــظــۀ جــان دادن او كار خودش را كرد آخر سر، زن او مانند كـوچــه بـاز غــافـلـگـيــر گـشـتـه بسیار جانسوز است ساکت مـاندن او ازبس که خون آورده بالا گویی این بار خون گریه دارد می کند پیــراهن او كرببلا شد حـجـره اش، آن لحـظه ای که از تشنگی شد تيـره چــشم روشن او آقـا نـمی تـرسـد، خــدا می دانــد ايـن را از شدت زهـر است می لـرزد تن او فرزند زهـرا مثل زهـرا خون جگر شد اين را روايت كــرد طــرز رفـتن او ای كاش مثـل مـادرش شب دفـن می شد تا تير بر جـسـمش نمی زد دشمن او با اينكه غـمگــيـنـيــم، امّا شـكـر ديگـر مخــفــی نشد مانـند زهــرا مــدفن او
: امتیاز
|
شهادت امام حسن مجتبی علیهالسلام
آيا شده بــال و پــرت آتــش بگيــرد هر چيز در دور و برت آتش بگيرد آيا شده بـيــمــار بــاشی و نگــاهـت از نـيـش خـنـد هـمسرت آتش بگـيرد آيا شده يک روز گرم و وقت افطار آبی بنوشی ... حنجــرت آتش بگيرد آيا شده تـصويـری از مـادر بــبـينی تا عــمر داری پيکـرت آتـش بگيرد می گريم از روزی که می بينم برادر در کوفه مــوی دختــرت آتش بگيرد می گريم از روزی که می بينم برادر از هرم خــاکستر سـرت آتش بگيرد آه؛ از خنک های گـلويت بوسه ای ده تا قبل از اينکه حنجـرت آتش بگيرد آقا بس است ديگر مگو از شعله هايت ترسم که جان خـواهـرت آتـش بگـيرد
: امتیاز
|
زبانحال امام مجتبی علیهالسلام در هنگام شهادت
زهر آتش شد و بر زخم دلی مضطر خورد جـگـری ســوخته را تا نفس آخر خورد زهـر سوزاند ولی بر جگرم هیچ نبود آه از آن زخم که بر سینۀ پیغمبر خورد زهر سوزاند ولی قاتلم عمری ست حسین پنجه ای بود که بر برگ گل پرپر خورد مادرم خورد زمین گرد وغباری برخاست دست من بود که با نالۀ او بر سرخورد
: امتیاز
|
شهادت امام حسن مجتبی علیهالسلام
با یاد تو که غصه شماری کنم حسن جاری ز چشم، اشک بهاری کنم حسن تا که رسم به روضۀ سبـز مصیبتت سوگند بر تو لحظه شمــاری کنم حسن بایـد اجـازه از طرف مــادرت رسد تا از جگـر برای تو زاری کـنـم حسن پـنجاه شب برای حـسین تو سـوخـتم تا اشک ناب بهـر تو جـاری کنم حسن حتی نوادگان تو صاحب حـرم شدند کی می شود بـرای تو کاری کنم حسن گنبد که نه، ضریح نه، تنها برای تو بایــد که فکر سنگ مـزاری کنم حسن تنهاترین امامی و بی کس ترین غریب گــریــه بر آنکه یار نـداری کنـم حسن
: امتیاز
|